امامزاده شاهزاده قاسم زرقان

السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و رحمه الله و برکاته
یا باب الحوائج ، یا موسی ابن جعفر
امامزاده شاهزاده قاسم زرقان

زیارت امامزاده شاهزاده قاسم علیه السلام
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّیِّدُ الشَهیدُ الزَّکِىُّ الطّاهِرُ الْوَلِىُّ وَالدّاعِى الْحَفِىُّ اَشْهَدُ اَنَّکَ قُلْتَ حَقّاً وَ نَطَقْتَ حَقّاً وَ صِدْقاً وَ دَعَوْتَ اِلى مَوْلاىَ وَ مَوْلاکَ عَلانِیَهً وَ سِرّاً، فازَ مُتَّبِعُکَ و َنَجى مُصَدِّقُکَ وَ خابَ وَ خَسِرَ مُکَذِّبُکَ وَالْمُتَخَلِّفُ عَنْکَ، اِشْهَدْ لى بِهذِهِ الشَّهادَهِ لاَکُونَ مِنَ الْفائِزینَ بِمَعْرِفَتِکَ وَ طاعَتِکَ وَ تَصْدیقِکَ وَ اتِّباعِکَ وَالسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدى وَ ابْنَ سَیِّدى اَنْتَ بابُ اللّهِ الْمُؤْتى مِنْهُ وَ الْمَاْخُوذُ عَنْهُ ، اَتَیْتُکَ زائِراً وَ حاجاتى لَکَ مُسْتَوْدِعاً وَ ها اَنَا ذا اَسْتَوْدِعُکَ دینى وَ اَمانَتى وَ خَواتیمَ عَمَلى وَ جَوامِعَ اَمَلى اِلى مُنَتَهى اَجَلى اِن شاءالله.
َالسَّلامُ عَلَیْکَ یا شاهزاده قاسم وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
-----------------------------------------------------------------------
با نام خدا و عرض سلام خدمت عاشقان اهلبیت و زُوار محترم حضرت شاهزاده قاسم
ضمن قبولی طاعات و عبادات و زیارات شما خواهشمندیم عکسها و خاطرات و دلنوشته های خود را به ایمیل hodhodzar@gmail.com
صادقی ارسال فرمایید تا با نام شریف خودتان در سایت قرار گیرد
والسلام- خادم سایت : صادقی 09176112253
----------------------------------------------------------------------------
شماره حسابهای آستانه امامزاده شاهزاده قاسم – زرقان
تحت نظر اداره اوقاف و امور خیریه ناحیه 3 شیراز،
جهت واریز هدایا و نذورات عاشقان اهلبیت علیهم السلام
امور عمرانی 4035-7017-9978-6037
امور فرهنگی 3920-7017-9978-6037
امور مدیریتی 4142-7017-9978-6037
نذور ضریح 3813-7017-9978-6037

طبقه بندی موضوعی
دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۲، ۰۲:۱۱ ق.ظ

سر فصل های عشق و عطش ۵

بسم الله الرحمن الرحیم
۱
با توجه به تجربه ای که من از عطش دارم تاکنون هیچ روضه و نوحه و شعر و تغزیه و نمایش و فیلمی ندیده و نشنیده ام که بتواند تمام عطش مولا را تصویر کند، حتی چند درصد از عطش او هم تاکنون بعد از ۱۴۰۰ سال هنوز به تصور و تصویر در نیامده و فقط کسانی می توانند تا حدودی عطش مولا را تجسم کنند که مثل من چند روزی دچار عطشمرگی شده باشند... شرح در کتاب سرابهای سبز...
۲
در مکانی نزدیک به کربلا و در زمانی نزدیک به عاشورا، من گرفتار عطشمرگی شدم، در نیمه اول مهرماه ۱۳۵۹ در منطقهٔ جنگی و سوزان نفت شهر... چون عاشورای سال ۶۱ قمری که طی آن روز امام حسین علیه السلام و یاران آن حضرت به شهادت رسیدند، برابر بوده با ۲۱ مهر ماه سال ۵۹ شمسی و دهم اکتبر سال ۶۸۰ میلادی...
۳
وقتی به عطش پی بردی میبینی اصلاً جنگی که به مولا تحمیل کرده اند جنگ نیست، چون جنگ هم قانون خودش را دارد، در اصل، تحریم آب و ممنوعیت ورود به دجله و فرات یک جنایت عظیم و یک ظلم بی حد و حساب و یک وحشیگری مفرط و غیر قابل تصور است که روح و قلب هر انسان آزاده ای را دچار طپش شدید و گریه و حتی باغیرت ترین عاشقها را دچار سکته می کند...
۴
اشک کافی نیست، فکر و بهت و حیرت و .... و در انتها... اشک و هق هق، شعور و شور با هم
۵
از هیچکس توقع همدلی نداشته باش، چون همدلان گاهی ممکن است در اثر علل ناشناخته همدل نباشند، تو برای خودت روضه بخوان و گریه کن... البته پس از تفکر و تجسم دقیق صحنه....
۶
اباالفضل، سقای نا امیدی که در عاشورا فرصت سقائی پیدا نکرد... و شاید بعد از شهادت او، حسین امید به آب رسیدن را از دست داد...
۷
تاکنون نقشه های دقیق و متعددی از صف آرایی و آرایش نیروهای عاشورا از دو طرف دیده ام ولی هیچکدام عطش را، که یک بحران روحیست، نتوانسته اند ترسیم کنند، یعنی ترسیمش نشدنی است...
خود من نیز عمریست به لحاظ اشتغال فکری به این موضوع ، بارها سعی کرده ام تمام جوانب جنگ و میدان و شهدا و موضوعات مبتلابه طرفین را روی کاغذ بنویسم و ترسیم کنم تا در یک نگاه کلی بشود تمام امور را بصورت تقریبی حدس زد ولی به ترسیم عطش که می رسم تمام فرمولها به هم می خورد و تمام موضوعات دیگر تحت الشعاع قرار می گیرند تا جائیکه هیچ فکری بجز رفع عطش امام و خیمه ها باقی نمی ماند و با ورود اصغر به میدان، دیگر چیزی به نام جنگ و آرایش نیروها موضوعیت پیدا نمی کند و لذا فاتح عاشورا تا قیامت اصغر است در محکمه وجدان آزادگان تاریخ....
۸
هر کسی هر برداشتی از عاشورا می کند بکند، شهادت عرفانی، شهادت سیاسی، شهادت اجتماعی، عاطفی، انقلابی،فلسفی و غیره
برداشت من فقط در چارچوب غطش معنا میشود من هنوز از عطش فارغ نشده (و هرگز نخواهم شد) که سراغ فلسفه ها و رویمردهای دیگر بروم
۹
صرفنظر از اصل و نسب حسین، صرفنظر از
مصباح بودن و کشتی نجات بودن و سید جوانان اهل بهشت بودن و وارث آدم بودن و صرفنظر از انا من حسین و .... صرفنظر از اینکه آب مهریه مادرش است و صرفنظر از اینکه پدرش ساقی کوثر است و صرفنظر از حدیث لولاک و مباهله و حدیث کسا و آیات الهی... صرفنظر از تمام اینها، حسین مسافری است غریب با خانواده و گروهی قریب به ۱۵۰ نفر زن و بچه و افراد غیر نظامی و نظامی که در دیاری غریب و سوزان، محاصره و ممنوع الورود میشوند به دو رود دجله فرات... و در نهایت عطش، با زبان خشک و دهان خشکیده، زنده زنده سرش بریده میشود از قفا پیش خانواده اش..
لا الله الا الله
۹
هر کس طبق تخصص و تجربه و علاقه و سلیقه و ذائقه و معرفتش هرگونه میخواهد حسین را تصویر و تفسیر کند، حسین متعلق به تمام انسانهاست و در انحصار کسی نیست، و هر برداشتی از او و هدفش برای من محترم است اما برداشت خودم از او در چیزی است که تجربه کرده ام : عطش مفرط.. من هرگز نمیتوانم از این عبور کنم..
۱۰
از کودکی همراه با عزاداران گفته ام:
ای تشنه لب، حسین وای
سالها این کلمه برایم معنای عمقی نداشت، تشنه لب توصیفی است که همه شامل تمام انسانها، بخصوص روزه داران می شود ولی از وقتی که دچار عطش شدم تا کنون عبارت تشنه لب برایم چنان عمیق و پیچیده و هزار لایه شده که نمیتوانم تمامیت آن را در ذهنم جمع کنم..
۱۱
از آب هم مضایقه کردندکوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
این نخل تر کز آتش جانسوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
زان تشنگان هنوز به عیوق می­رسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید
بر حلق تشنه خلف مرتضی زدند
۱۲
علاوه بر سبک و سباقها و نحله ها، هر کسی به موضوعاتی خاص از عاشورا پرداخته ولی درباره عطش کم گفته شده چون کمتر کسی آن را تجربه کرده و اصلاً عطش وحشی در قالب شعر و وزن دست و پاگیر نمی گنجد، مثل درد کشیدن بیمار است که نمیتواند پیرو قانون خاصی باشد..
فعلاً والسلام
ارادتمند و ملتمس دعا : صادقی، زرقان فارس

۰ نظر ۱۶ مرداد ۰۲ ، ۰۲:۱۱
Sadeghi Mohammad Hossein
يكشنبه, ۱۵ مرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۱۱ ب.ظ

سر فصل های روضهٔ عشق و عطش ۴

بسم الله الرحمن الرحیم
۱
هیچ کاری بی دلیل و حکمت نیست
آن عطش در حد مرگ من و شاعر شدنم و ان نجات معجزه آسا هم حتماً دلیل و حکمتی داشته و در آن احوال حتماً نیرو(ها)ئی غیبی مرا بر این کار وا می داشته....شرح در کتاب سرابهای سبز...
چهل سال فکر میکردم همه عطش را به اندازه من میفهمند،
چل سال است نفهمیدم حکمت جنگ تحمیلی و آن عطش مرگبار و از دست دادن مشاعر و شاعر شدن من و زنده ماندنم چه بود،
اتفاقی که برای من افتاد شاید برای کمتر کسی در جهان اتفاق افتاده باشد..
و اگرچه بارها آن را تعریف کرده و نوشته ام و همیشه آن را در تخیل و تفکر خودم به عاشورا پیوند زده ام ولی ارتباطش را هیچگاه برای دیگران شرح و بسط نداده ام تا امسال که بصورت تصادفی، تفاوت ظاهری تشنگی و عطش را با توجه به تجربهٔ عطش جنگی خودم، در مجلسی بیان کردم و دیدم که چقدر مشتاق دارد و چقدر برای همه تازگی دارد..
و چقدر الهام بخش و تفکر برانگیز است..
لذا حالا فکر می کنم که آفرینش و طبیعت، چهل سال پیش امانتی به من سپرده و مسئولیتی به من عطا کرده که باید به آن را به انجام و فرجام برسانم که همانا تبیین عطش مولاست در حد تجربه و فهم و درک و دردم...
۲
جاهای نامناسب روضه و مجلس و مداح را به خودت تحمیل و تحمل کن تا مقربتر شوی
۳
وقتی کسی اشک می ریزه تِشنَش میشه
وقتی کسی تلاش میکنه و عرق میریزه تشنش میشه
وقتی کسی بدنش زخم میشه و خون ازش میره تشنش میشه
وقتی کسی داغ میبینه شدیداً تشنش میشه و ممکنه از هوش بره، چون این داغ همراه با اشک و تلاش و ناله و فریاد است
مولا حسین ، همزمان، گرفتار هر چهار مشکل بود....
۴
وقتی کسی غش میکنه آبی به سر و صورتش میپاشن و کمی آب قندش میدن کم کم به هوش میاد حالا اگر آب وجود نداشته باشه و همه در همین حالت غش باشن چی پیش میاد؟؟؟ فدای اهل عیال تشنه و آواره ات مولا
۵
دم به دم تشنه تر و خسته تر و خونین تر
۶
تنها سایه ، فقط سایه اسب، که مقدور نشد
۷
نه آب نه میوه های آبدار
۸
حتی در مختارنامه هم عطش مولا نشان داده نشد، چون در فیلمها چهره معصومین را نشان نمی دهند، قسمتی از عطش را در چهرهٔ خسته و غبارآلود و خونین و عرق کرده می توان دید، دهان خشک و زبان مثل چوب را نشان نداد، میشد چهره های عطشناک اصحاب را نشان داد، ولی شما می توانید چهرهٔ خودتان یا یکی از عزیزانتان را در چنان حالاتی مجسم کنید..‌
۹
از نظر پزشکی، در عطش، فشار خون و قند خون می افتد، عرق سرد بر بدن می نشیند، ضعف کامل انسان را فرا می گیرد و قدرت تحرک و حتی تفکر از دست می رود...چشمان به گودی می نشیند، جلو دید گرفته می شود..
تاری دید، سرگیجه، ضعف شدید بدنی، غش یا تشنج های پی در پی و نامشخص...
۱۰
نگران خود بودن یا نگران دیگران بودن، دلواپس بچه ها و خانواده
۱۱
آن دم که سکینه مشک آورد
با دیدهٔ پر ز اشک در آورد
تا دیده به دیدهٔ ترم دوخت
از آتش آه هستی ام سوخت
اینک من و خاطرات آن اشک
اینک منم و فرات، ای مشک
این صحنه را تمام افراد و خیمه ها می بینند، این صحنه را تاریخ تا ابد می بیند
۱۲
سنگینی آهن و سلاح و زره و سپر و .... در گفتار حضرت علی اکبر علیه السلام
۱۳
بین دو‌نهر آب سرش تشنه شد جدا
۱۴
این جنگ نیست، معرکه ای نابرابر است
۱۵
شهادت هرکدام از یاران و اصحاب مخصوصاً عباس و علی اکبر می توانست به شهادت مولا منجر شود، از بس گریه و اشک و ناله و تکاپو داشت در اوج عطش باضافهٔ داغ جانسوز عزیزان و انحراف دین و ..
۱۶
مهمترین امید و آرزوی فرد عطشان
در تشنگی فکر آدم کار می کند و به چیزهای دیگر هم ممکن است مشغول شود ولی در عطش، فکر به چیزی جز آب نمیتواند فکر کند، اگر دهها مشغله ذهنی هم داشته باشد اولین و مهمترین امید و انتظار او آب و رفع عطش است، و اگر کسی به او برسد اولین چیزی که از او می طلبد آب است، اگر هم بخواهند کسی را درمان کنند اولین کار، رفع عطش و شستن زخم و سر و صورت اوست، به انسان زخمی یکباره آب نمی دهند، بلکه به طریقی از او رفع عطش می کنند ولی چنین فردی همینکه طبیب و پرستار و یاور ببیند تا حدود زیادی آرام میشود..
۱۷
تمام تلاش من این است که ذهن خواننده را به کلمهٔ عطشان متوجه کنم..
۱۸
بدون شک در بین هشت میلیارد جمعیت دنیا، تعداد بسیار کمی دچار عطش شدید چندین شبانه روزی در حد مرگ در بیابان بی آب و علف در گرمای ۵۰ درجه شده اند که یکی از آنها منم که خاطرات عطشم را در کتاب «سرابهای سبز» نوشته ام....
فکر می کردم اگر در این دنیا یک قبضه علف سبز و آبدار و یا قطعهٔ کوچک پوست هندوانه نصیبم شود به بهشت و کوثر رسیده ام، اینقدر دست نیافتنی، تا چه رسد به آب شیرین و سرد و گوارا که فکر میکردم از محالات است ولی امیدم را برای رسیدن به آن لحظه به لحظه در خودم احیا میکردم چون دائماً در حال از دست دادن «امیدِ به آب رسیدن» بودم و در همان حال به یاد عطش مولا....
والسلام
محمد حسین صادقی، زرقان فازس
۰۹۱۷۶۱۱۲۲۵۳

۰ نظر ۱۵ مرداد ۰۲ ، ۲۲:۱۱
Sadeghi Mohammad Hossein
يكشنبه, ۱۵ مرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۰۷ ب.ظ

برای بهشت و ثواب و رفع حوائج کار نکنیم..

سر فصلهای عشق و عطش ۲
۱
گردآوری اشعار درباره عطش
و تفسیر و توضیح آنها در چندین سطر (حداکثر ۲ دقیقه) در «گریز» به یک روضه
۲
برای درک بهتر روضه ها بهتر است یا عطشناک باشند یا با مقدمه عطش گفته شود...
۳
بهترین توصیف درباره عطش در ساده ترین کلمات و‌ جملات، در حداکثر دو‌ پاراگراف، یک دقیقه ای و نیم صفحه ای
از مخاطبین در مجلس بخواهیم بنویسند و پیامک کنند، بدون جایزه، بگوئیم بهترین جایزه اشک بیشتر و درک بیشتر از عطش و عمذلی با اهلبیت است.ذهنشان را به چالش بکشیم...
۴
حتی المقدور برای بهشت و صواب و حوائج و رفع گرفتاریها کار نکنیم...
۵
نمادهای عطش در عاشورا، دست، کاسه، مشک، رود، نخل، پرنده، آب، فواره، خشکیدگی لبها و پژمردگی صورتها، خشکیدگی و ترک خوردگی خاک خشک، کاسه لعاب آبی و ماهی قرمز
۶
اگر یکبار، فقط یکبار به عمق عطش مولا پی ببری، آن وقت هر صبح و شام در غم او گریه می کنی و با هر آب خوردن، جگرت می سوزد و اشک در چشمت جمع میشود.
۷
رسیدن به «عطشِ در حد مرگ» امری غیر اختیاری است، یعنی کسی نمی تواند، آگاهانه خود را به ورطهٔ هولناک عطش بیندازد چون به محض ضعف و غش، به او آب قند می دهند و آب به سر و صورتش می پاشند و کنگ و کولش را می مالند و اگر حالش وخیم تر باشد اورژانس برایش می آورند.... و چه سعادتی است درک چنین عطشی، از آن بالاتر این است که کسی نباشد که نجاتت بدهد خودت هم نتوانی خودت را نجات بدهی
یعنی در موقعیتی قرار بگیری که از عطش غش کنی و به کُما بروی، و در ورطهٔ مرگ بیفتی و کسی نباشد که کمکت کند و به هوشت بیاورد، خودت هم نتوانی کوچکترین کمکی به خودت بکنی یعنی عطش و غش و ضعف شدید قوای جسمانی تا.........مرگ یا معجزه... یعنی دقیقاً همان وضعیتی که برای من در میدان جنگ اتفاق افتاد و عطشِ در حد مرگ را در یک دورهٔ چندین روزه درک و تجربه کردم....شرح در کتاب سرابهای سبز...

۸
تا مشاعرم از دست دادم شاعر شدم
در عطشی ناخواسته به ورطهٔ مرگ افتادم و تا مشاعرم را از دست دادم، شاعر شدم، احساس بی وزنی، بی مکانی ، بی زمانی، تخیل خلیائی، و گفتگوهای غیر معمولی با خود و طبیعت و هستی و خداوند....
۹
یادی از قدیمیترین نوحه ها
عطش، العطش، العطش، العطش
سکینه ز سوز عطش، کرده غش
یا : علی اصغر از تشنگی کرده غش
۱۰
برای هرکه دنبال حال بهتری باشد
درک عطش عالیترین راه توسل و تقرب است
۱۱
خواندن نوحه و سرود و روضه و دکلمه عطش بصورت عادی هم مؤثر است ولی اگر با آوای حزین باشد بهتر است
۱۲
عطش در شهری غریب، مکانی غریب، در حال مسافرت، بدون امکانات و در محاصره و ممنوعیت نظامی شدید
فعلاً ....والسلام
..... ادامه دارد....
ارادتمند و ملتمس دعا : محمد حسین صادقی، زرقان فارس، یکشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۲

۰ نظر ۱۵ مرداد ۰۲ ، ۱۳:۰۷
Sadeghi Mohammad Hossein
شنبه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۰۷ ق.ظ

زیبایی شناسی عشق و عطش در کربلا...

۰ نظر ۱۴ مرداد ۰۲ ، ۱۱:۰۷
Sadeghi Mohammad Hossein
جمعه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۳۱ ق.ظ

میثم ، طیب ، آرمان عزیز

🔹‌به میثم تمار گفتن به علی دشنام بده؛ نداد
به طیب گفتن به امام دشنام بده؛ نداد
به آرمان گفتن به آقا دشنام بده؛ نداد
هر سه به جرم ارادت به ولی شهید شدند
این است عاقبت مریدان ولایت
و چه‌پاداشی بالاتر از شهادت
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک، ...آمین
۰ نظر ۱۳ مرداد ۰۲ ، ۰۸:۳۱
Sadeghi Mohammad Hossein

روضه و نوحهٔ عطش 

عطش بود و اصغر، عطش بود و اکبر
عطش بود و دختر، عطش بود و خواهر

عطش بود و ایثار و اشک و حماسه
و یک جنگ تحمیلی نابرابر

عطش بود و هفتاد و دو یار عطشان
و سیراب، دشمن، همه، اسب و لشکر

عطش بود و تحریم آب دو رودان
عطش بود و اولاد عطشان کوثر

عطش بود و سقا، عطش بود و خیمه
و شرمِ علمدارِ در خون شناور

عطش بود و مولای عطشان زخمی
عطش بود و غمهای مولای مضطر

عطش، خستگی،  داغ، زخم دمادم
نه سایه ، نه سقا ، نه مرهم، نه یاور

عطش بود و گرمای سوزان صحرا
عطش بود و خونگریه های مکرر

عطش بود و خنجر، عطش بود و حنجر
عطش بود و فریاد جانسوز مادر

عطش بود و تنها صدائی شکسته
که فریاد می زد :  برادر، برادر

والسلام
زرقان فارس - محمد حسین صادقی، غلام
دهم مردادماه ۱۴۰۲---- 

مراجعه به کتاب سرابهای سبز... درباره عطشمرگی نگارنده
ما فقط تشنگی را درک کرده ایم نه عطش را،
عطش یعنی تشنگی در حد مرگ،
و حسین عطشان بود یعنی مافوق عطش، 
عطشان حالتی است که زبان مثل یک تکه چوب خشک میشود با دهان و سر و‌ صورتی پر از گرد و خاک...
چه خوب است ما شیعیان خاص حسین، این حالت را، در عزاداریهایمان کمی تجربه کنیم...
+++++
حالت عطشان ۴ علت دارد
۱- داغ دیدن زیاد که جگر می سوزد
۲- اشک ریختن
۳-تکاپوی زیاد در میدان
۴-زخمهای زیاد
هرکدام از علل بالا آب زیاد می طلبد
یک موقع آدم روزه دار چندین ساعت یا بیشتر تشنه است و می داند یا امید دارد که به آب می رسد، اما تصور کنید فردی داغدیده و مجروح حداقل یک نیمروز گرم در حال جنگ و تکاپو و خونگریه باشد امید به آب رسیدن هم ‌نداشته باشد، البته چنین فردی اگر سایه ای پیدا کند و ساعتی استراحت کند شاید کمی دوام بیاورد اما اگر لحظه به لحظه تلاش و داغ و عطش و زخمهایش زیادتر شود این دیگر نیازی به آنهمه تیغ و شمشیر و خنجر و نیزه و سنگ ندارد، چنین فرد عطشانی در مدت‌کوتاهی، خود به خود جان می دهد...
صل الله علیک یا اباعبدالله....
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون

۰ نظر ۱۲ مرداد ۰۲ ، ۱۰:۲۵
Sadeghi Mohammad Hossein

بنام خدا
امروز صبح در شیراز، توفیق زیارت حضرت علی ابن حمزه ابن موسی ابن جعفر علیهم السلام نصیبم شد، در مراسم تدفین و ترحیم مرحوم حاج هوشنگ معدلی فرزند مرحوم عبدالواحد (روحشان شاد)، از کتیبه فوق عکس گرفتم و چند بیت و مصرعش را بازنویس کردم مِن باب تبرک و تیمن در سایت گذاشتم برای اطلاع عزیزانم و خوانندگان محترم...
+
این بارگاه قدس که محبوب داور است
نَبْود عجب که گویمش از غرش برتر است
دارالالمان خاصه و دارشفای عام
قصر مشید قبله و حاجات کشور است
....آرامگاه شاه علی ابن حمزه، کان
نور دو چشم حضرت موسی ابن جعفر است
...چون جد خود ز خصم نهان شد به غار کوه
.......
باری چه شد به کوه صبویش سر از بدن
دیدند خلق کآید و اندر کفش سر است
لعن ابد مدام به مأمون دون شعار
وین بارگاه و گنبد و صن و حصار نیز
از میر مؤتمن عضدالدوله اشهر است
.......
والسلام. ملتمس دعا : محمد حسین صادقی، زرقان، ۹ مردادماه ۱۴۰۲

۰ نظر ۱۰ مرداد ۰۲ ، ۱۳:۰۰
Sadeghi Mohammad Hossein
دوشنبه, ۹ مرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۱۰ ب.ظ

مشکات نور، سینه مولا علیست... حدیث:

🏴 الإمامُ الباقرُ علیه السلام ـ فی تفسیرِ الآیةِ ـ
«المِشکَاةُ» نُورُ العِلمِ فی صَدرِ نَبیِّ اللّه ِ صلى الله علیه و آله ، «المِصباحُ فی زُجاجَةٍ» الزُّجاجَةُ صَدرُ علیٍّ علیه السلام ، صارَ عِلمُ النّبیِّ صلى الله علیه و آله إلى صَدرِ علیٍّ علیه السلام.
▪️امام باقر علیه السلام ـ در تفسیر آیه نور ـ فرمود
[از مصداق هاى] «چراغدان» نور علم در سینه پیامبر خدا صلى الله علیه و آله است و «چراغ در شیشه اى است»، شیشه سینه على علیه السلام است؛ علم پیامبر صلى الله علیه و آله در سینه على علیه السلام جاى گرفت.....کتاب التوحید : 158/4.

۰ نظر ۰۹ مرداد ۰۲ ، ۱۳:۱۰
Sadeghi Mohammad Hossein
شنبه, ۷ مرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۴۳ ق.ظ

🔴 متن لایحه جدید حجاب منتشر شد...

♦ عضو کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس:گزارش نهایی این کمیسیون درباره لایحه عفاف و حجاب تهیه و تدوین شده که پس از تقدیم به هیأت‌رئیسه مجلس، جهت بررسی و تصویب نهایی، در دستور کار نمایندگان مجلس قرار خواهد گرفت. بخشی از متن لایحه به شرح زیر است: در ادامه مطلب:

۰ نظر ۰۷ مرداد ۰۲ ، ۱۰:۴۳
Sadeghi Mohammad Hossein

امام حسین

همه مصیبتی را که عزاداران حسینی طی ۱۰ روز اول محرم به سوگ آن می‌نشینند. تنها ظرف چند ساعت بر خانواده سیدالشهدا وارد شد. اینجا به سراغ مرور بخشی از رخدادهای لحظه به لحظه روز عاشورا رفتیم.

به گزارش مشرق، زخم ناسور جراحتی است که هیچ وقت التیام پیدا نخواهد کرد. کربلا زخم ناسور تاریخ است.برای همین هم داستان عاشورا برای دلدادگان اباعبدالله سال به سال تکرار شاید، اما تکراری نمی‌شود. قدیمی‌ها می‌گویند ماتم و مصیبتی که بر امام حسین علیه السلام گذشت به اندازه‌ای سنگین بود که به جای یک شب، عزاداران حسینی هرشب از دهه اول محرم را به یاد یکی از شهدای کربلا به سوگ می‌نشستند فارغ از اینکه تمام مصیبت‌های کربلا تنها در یک روز و طی چند ساعت بر کاروان امام حسین(علیه السلام) و اهل حرم ایشان وارد شد. از بانگ اذان صبح روز عاشورا تا غروب عصر روز دهم و آغاز اسارت خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله)؛ اینجا ساعت به ساعت سراغ رویدادهای دهم محرم سال ۶۱ رفتیم، تا بدانیم آخرین لحظات زندگی سیدالشهدا چگونه گذشت و این زخم ناسور هزارو چهارصد ساله چه طور به جان تاریخ نشست.

طبق محاسبه مرحوم دکتر احمد بیرشک در «گاهشماری ایرانی» واقعه کربلا به حساب گاهشماری شمسی ۲۱ مهر سال ۵۹ هجری شمسی می شود. تاریخ شمسی هم که مثل قمری نیست که تغییر کند. موقعیت زمین نسبت به خورشید ثابت است و می شود با در آوردن اوقات شرعی شهر کربلا در این تاریخ حرفهای مقتل نویسان را به ساعت و دقیقه برگرداند. در این تحقیق علمی، اوقات شرعی روز ۲۱ مهر به افق کربلا (که در طول قرون حداکثر ۳-+ دقیقه اختلاف می تواند داشته باشد) استخراج شده و روایات مقتل نگارها با این ساعتها تنظیم گردیده است.

مرور ساعت به ساعت اتفاقات روز عاشورا/ از سخنرانی امام بعد از نماز صبح تا رجزخوانی سنان بعد از اذان مغرب

۵:۴۷ اذان صبح

امام (ع) بعد از نماز صبح برای اصحابش سخنرانی کرد. آنها را به صبر و جهاد دعوت کرد. و بعد دعا خواند: «اللهم انت ثقتی فی کل کرب... خدایا تو پشتیبان من هستی در هر پیشامد ناگواری»

طرف مقابل نیز نماز را به امامت عمر سعد خواند و بعد از نماز صبح به آرایش سپاه و استقرار نیرو مشغول شدند.

 

حدود ۶

امام حسین(ع) دستور داد تا اطراف خیمه ها خندق بکنند و آن را با خاربوته ها پر کنند تا بعد آن را آتش بزنند و مانع از حمله سپاه از پشت سر بشوند.

 

۷:۰۶ طلوع آفتاب

کمی بعد از طلوع آفتاب. امام سوار بر شتری شد تا بهتر دیده شود. روبه روی سپاه کوفه رفت و با صدای بلند برای آنها خطبه ای خواند. صفات و فضایل خودش و پدر و برادرش را یادآوری کرد و اینکه کوفیان به امام (ع) نامه نوشته اند. حتی چند نفر از سران سپاه کوفه را مخاطب قرار داد و از حجّار بن ابجر و شبث ربعی پرسید که مگر آنها او را دعوت نکرده اند؟ آنها انکار کردند. امام نامه هایشان را به طرف آنها پرتاب و خدا را شکر کرد که حجت را بر آنها تمام کرده است. یکی از سران جبهه مقابل از امام (ع) پرسید چرا حکم ابن زیاد را نمی پذیرد و آنها را از ننگ مقابله با پسر پیامبر نمی رهاند؟ اینجا امام آن جمله معروفشان را فرمودند: «أَلَا وَإنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ: بَیْنَ السِّلَّه وَالذِّلَّه؛ وَهَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّه ... فرد پستی که پسر فرد پست دیگری است. من را بین کشته شدن و قبول شدن و قبول ذلت مجبور کرده. ذلت از ما دور است.» سخنرانی امام (ع) حدوداً نیم ساعت طول کشده است.

 

حدود ۸

بعد از سخنرانی امام (ع) چند نفر از اصحاب آن حضرت به روایتی بُرَیر که «سید القرآء» (آقای قرآن خوانهای) کوفه بود (الفتوح) و به روایتی زهیر (تاریخ یعقوبی و طبری) خطاب به کوفیان سخنان مشابهی گفتند.

بعد از سخنان زهیر و بریر، امام فریاد معروف «هل من ناصر ینصرنی» را سر داد. چند نفری دچار تردید شدند؛ از جمله حُر. فرد دیگری به نام ابوالشعثا و دو برادر که در گذشته عضو خوارج بودند. بعید نیست که کسانی دیگری هم با دیدن شدت گرفتن احتمال جنگ، از سپاه کوفه فرار کرده باشند.

مرور ساعت به ساعت اتفاقات روز عاشورا/ از سخنرانی امام بعد از نماز صبح تا رجزخوانی سنان بعد از اذان مغرب

حدود ۹

 

روز به وقت چاشت رسیده بود که شمر به عمر سعد پرخاش کرد که چرا این قدر تعلل می کند؟ عمر سعد عاقبت رضایت به شروع جنگ داد. اولین تیر را به سمت سپاه امام (ع) رها کرد و خطاب به لشگریانش فریاد زد: «نزد عبیدالله شهادت بدهید که من اولین تیر را رها کردم.» بعد از انداختن تیر توسط عمر سعد، کماندارهای لشکر کوفه همگی با هم شروع به تیراندازی کردند. امام به یارانش فرمودند: «اینها نماینده این قوم هستند. برای مرگی که چاره ای جز پذیرش آن نیست. آماده شوید.» چند نفر از سپاه امام در این تیر باران کشته شدند. (تعداد دقیق را نمی دانیم . تعداد کشتگان تیر اندازی. با تعداد کشتگان حمله اول ۵۰ نفر ذکر شده است.)

 

حدود ۱۰

بعد از تیراندازی ،«یسار»، غلام «زیاد بن ابیه» و «سالم» غلام عبیدالله ابن زیاد از لشکر کوفه برای نبرد تن به تن ابتدای جنگ بیرون آمدند. عبدالله بن عمیر اجازه نبرد خواست. امام حسین(ع) نگاهی به او کرد و فرمود: «به گمانم حریف کشنده ای باشی» عبدالله آن دو نفر را کشت. البته انگشتان دست چپش قطع شد.

بعد از این نبرد تن به تن، حمله سراسری سپاه کوفه شروع شد. ابتدا حجار به جناح راست سپاه امام حسین (ع) حمله کرد؛ اما حبیب و یارانش در برابر او ایستادگی کردند. زانو به زمین زدند و با نیزه‌ها حمله را دفع کردند.

 

همزمان شمر به جناح چپ سپاه امام‌(ع) حمله برد. زهیر و یارانش به جنگ مهاجمین رفتند. خود شمر در این حمله زخم برداشت بعد از عقب نشینی هر دو جناح کوفی، عمر سعد ۵۰۰ تیر انداز فرستاد که دوباره سپاه امام(ع) را تیر باران و آن حملات، علاوه بر از پا درآمدن هر ۲۳ اسب لشکریان امام(ع) تعدادی دیگر از اصحاب شهید شدند. الفتوح آن نفرات را ۵۰ نفر و این شهر آشوب ۳۸ نفر ذکر کرده است.

اولین شهید، ابوالشعثا بود و ۸ تیر انداخت که ۵ نفر از دشمن را کشت. امام(ع) او را دعا کرد. گروهی از سپاه شمر خواستند از پشت سر به امام(ع)حمله کنند زهیر و ۱۰ نفر به آنها حمله کردند.

مرور ساعت به ساعت اتفاقات روز عاشورا/ از سخنرانی امام بعد از نماز صبح تا رجزخوانی سنان بعد از اذان مغرب

حدود ۱۱

بعد از این حملات، امام‌(ع) دستور تک تک به میدان رفتن را به یاران داد. اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده‌اند نگذارند کسی از بنی‌هاشم به میدان برود. انگار برای شهادت با هم مسابقه داشتند. ‌بعضی «در مقابل نگاه امام‌(ع)» شهید شدند. یکی از اولین کسانی که کشته شد، پیرمرد زاهد، جناب بریر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او کشته شد. حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می‌توانستم وصیت‌های تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین(ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است».

یک بار هفت نفر از اصحاب امام‌(ع) در محاصره واقع شدند، حضرت عباس(ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد.

مرور ساعت به ساعت اتفاقات روز عاشورا/ از سخنرانی امام بعد از نماز صبح تا رجزخوانی سنان بعد از اذان مغرب

۱۲:۵۰ اذان ظهر

حبیب بن مظاهر موقع اذان ظهر شهید شد. چون که نوشته‌اند امام(ع) خطاب به اصحاب گفت یکی برود با عمر سعد مذاکره بکند و بخواهد برای نماز ظهر جنگ را متوقف کنیم. یکی از لشکر کوفه صدا زد: «نماز شما قبول نمی‌شود.» حبیب به او گفت: «ای حمار! فکر می‌کنی نماز شما قبول می‌شود و نماز پسر پیامبر(ص) قبول نمی‌شود؟» به جنگ او رفت اما از سپاه کوفی به کمکش آمدند و حبیب کشته شد. امام(ع) از شهادت حبیب متاثر شد و برای اولین بار در روز عاشورا گریست. رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا رفتن جان خودم و دوستانم را به حساب تو می‌گذارم.»

 

امام‌(ع) نماز را شکسته و به قاعده «نماز خوف» خواند. گروهی از اصحاب به امام‌(ع) اقتدا کردند و بقیه به جنگ پرداختند. زهیر و سعید بن عبدالله حنفی خودشان را سپر امام کردند. نوشته اند سعید بن عبدالله ۱۳ تیر و نیزه خورد و به شهادت رسید. در آخرین نفس از امام پرسید: «آیا وفا کردم؟»

مرور ساعت به ساعت اتفاقات روز عاشورا/ از سخنرانی امام بعد از نماز صبح تا رجزخوانی سنان بعد از اذان مغرب

حدود ساعت ۱۳

۳۰ نفر از اصحاب امام(ع) تا وقت نماز زنده بودند و بعد از این ساعت شهید شدند. بعد از کشته شدن اصحاب، نوبت به بنی هاشم رسید. اولین نفر، حضرت علی اکبر پسر امام حسین(ع) بود. البته الفتوح عبدالله بن مسلم بن عقیل را اولین شهید بنی هاشم خوانده است. این عبدالله بن مسلم، به طرز ناجوانمردانه‌ای شهید شد. شهادت او بر جوانان بنی هاشم گران آمد. دسته جمعی سوار شدند و به دشمن حمله بردند. امام آنها را آرام کرد و فرمود: «ای پسرعموهای من بر مرگ صبر کنید. به خدا پس از این هیچ خواری و ذلتی نخواهید دید.»

 

حدود ساعت ۱۴

عاقبت امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) تنها ماندند. عباس(ع) اجازه میدان خواست اما امام او را مامور رساندن آب به خیمه ها کرد. دشمن بین دو برادر فاصله انداخت. عباس(ع) دلاور در حالیکه با شجاعت تمام سعی در آوردن مشک آب برای زنان و کودکان داشت در محاصره دشمن دو دستش قطع شده و با عمودی آهنین بر سرش زدند که از اسب بر زمین افتاد. اباعبدلله سراسیمه خود را بر پیکر قطعه قطعه برادر رساند. دشمن کمی به عقب رفت. امام(ع) برای دومین بار بعد از مرگ برادر عزیزش گریه کرد و فرمود «اکنون دیگر پشتم شکست.»

مرور ساعت به ساعت اتفاقات روز عاشورا/ از سخنرانی امام بعد از نماز صبح تا رجزخوانی سنان بعد از اذان مغرب

حدود ساعت ۱۵

امام(ع) به طرف خیمه‌ها برگشت تا خداحافظی بکند. همچنین پیراهنش را پاره پاره کرد و پوشید تا بعدا در وقت غارت کردن توسط دشمن برهنه‌اش نکنند. وقت وداع با اهل بیت، کودک شیرخواره اش علی اصغر را به میدان برد تا او را سیراب کند که به تیر حرمله کشته شد.

امام(ع) به میدان رفت اما کمتر کسی حاضر به مقابله با ایشان می‌شد. بعضی تیر می‌انداختند و بعضی از دور نیزه پرتاب می‌کردند. شمر و ده نفر به مقابله امام(ع) آمدند. بعد از شهادت امام(ع)، بر پیکر مبارکش جای ۳۳ زخم نیزه و ۳۴زخم شمشیر شمرده شد.

در مقاتل نوشته اند زمانی که امام(ع) در آستانه شهادت بود اما کسی جرات نمی‌کرد به سمت ایشان برود اهل حرم از صدای اسب ایشان ذوالجناح متوجه شده و بیرون دویدند. کودکی به نام عبدالله بن حسن (ع) دوید و به طرف مقتل امام آمد. او را در بغل عمویش کشتند. امام ناراحت شدند و کوفیان را نفرین کردند: «خدایا باران آسمان و روییدنی زمین را از ایشان بگیر!»

مرور ساعت به ساعت اتفاقات روز عاشورا/ از سخنرانی امام بعد از نماز صبح تا رجزخوانی سنان بعد از اذان مغرب

۱۶:۰۶ اذان عصر

وقت شهادت امام(ع) را وقت نماز عصر گفته‌اند. روایت تاریخ طبری به نقل از وقایع‌نگار لشکر عمر سعد چنین است: «حمید بن مسلم گوید: پیش از آن که حسین کشته شود شنیدم که می‌گفت «به خدا پس از من کس را نخواهید کشت که خدای از کشتن او بیش از کشتن من بر شما خشم آرد.»

گوید: آن‌گاه شمر میان کسان بانگ زد که «وای شما منتظر چیستید؟ مادرهایتان به عزایتان بنشینند، بکشیدش!» گوید در این حال سنان بن انس حمله برد و نیزه در قلب امام(ع) فرو برد ...»

مرور ساعت به ساعت اتفاقات روز عاشورا/ از سخنرانی امام بعد از نماز صبح تا رجزخوانی سنان بعد از اذان مغرب

حدود ساعت ۱۷

بعد از شهادت امام(ع)، عده‌ای لباس‌های آن حضرت را غارت کردند که نوشته اند تمام این افراد بعدها به مرض‌های لاعلاج دچار شدند.

غارت عمومی اموال امام حسین(ع) و همراهانش آغاز شد. عمر سعد ساعتی بعد دستور توقف غارت را داد و حتی نگهبانی برای خیمه‌ها گذاشت.

یکی از شیعیان بصره به اسم سوید بن‌مطاع بعد از شهادت امام به کربلا رسید و برای دفاع از حرم امام جنگید تا شهید شد.

نزدیک غروب آفتاب است . سر امام را جدا می‌کنند و به خولی می‌دهند تا همان شبانه برای ابن زیاد ببرد. بعد به دستور عمر سعد بر بدن مطهر امام و یارانش اسب می‌دوانند تا استخوان‌هایشان هم خرد شود.

مرور ساعت به ساعت اتفاقات روز عاشورا/ از سخنرانی امام بعد از نماز صبح تا رجزخوانی سنان بعد از اذان مغرب

۱۸:۴۹ اذان مغرب

داستان روز غم انگیز عاشورا این‌طور تمام می‌شود که درحالی که عمر سعد دستور نماز جماعت مغرب را می‌داده، سنان بن انس بین مردم می‌تاخته و رجز می‌خوانده که «افسار و رکاب اسب مرا باید از طلا بکنید؛ چرا که من بهترین مردمان را کشته ام!»

۰ نظر ۰۶ مرداد ۰۲ ، ۰۷:۲۸
Sadeghi Mohammad Hossein