امامزاده شاهزاده قاسم زرقان

السلام علیکم یا اهل بیت النبوه و رحمه الله و برکاته
یا باب الحوائج ، یا موسی ابن جعفر
امامزاده شاهزاده قاسم زرقان

زیارت امامزاده شاهزاده قاسم علیه السلام
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّیِّدُ الشَهیدُ الزَّکِىُّ الطّاهِرُ الْوَلِىُّ وَالدّاعِى الْحَفِىُّ اَشْهَدُ اَنَّکَ قُلْتَ حَقّاً وَ نَطَقْتَ حَقّاً وَ صِدْقاً وَ دَعَوْتَ اِلى مَوْلاىَ وَ مَوْلاکَ عَلانِیَهً وَ سِرّاً، فازَ مُتَّبِعُکَ و َنَجى مُصَدِّقُکَ وَ خابَ وَ خَسِرَ مُکَذِّبُکَ وَالْمُتَخَلِّفُ عَنْکَ، اِشْهَدْ لى بِهذِهِ الشَّهادَهِ لاَکُونَ مِنَ الْفائِزینَ بِمَعْرِفَتِکَ وَ طاعَتِکَ وَ تَصْدیقِکَ وَ اتِّباعِکَ وَالسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدى وَ ابْنَ سَیِّدى اَنْتَ بابُ اللّهِ الْمُؤْتى مِنْهُ وَ الْمَاْخُوذُ عَنْهُ ، اَتَیْتُکَ زائِراً وَ حاجاتى لَکَ مُسْتَوْدِعاً وَ ها اَنَا ذا اَسْتَوْدِعُکَ دینى وَ اَمانَتى وَ خَواتیمَ عَمَلى وَ جَوامِعَ اَمَلى اِلى مُنَتَهى اَجَلى اِن شاءالله.
َالسَّلامُ عَلَیْکَ یا شاهزاده قاسم وَ رَحْمَهُ اللّهِ وَبَرَکاتُهُ.
-----------------------------------------------------------------------
با نام خدا و عرض سلام خدمت عاشقان اهلبیت و زُوار محترم حضرت شاهزاده قاسم
ضمن قبولی طاعات و عبادات و زیارات شما خواهشمندیم عکسها و خاطرات و دلنوشته های خود را به ایمیل hodhodzar@gmail.com
صادقی ارسال فرمایید تا با نام شریف خودتان در سایت قرار گیرد
والسلام- خادم سایت : صادقی 09176112253
----------------------------------------------------------------------------
شماره حسابهای آستانه امامزاده شاهزاده قاسم – زرقان
تحت نظر اداره اوقاف و امور خیریه ناحیه 3 شیراز،
جهت واریز هدایا و نذورات عاشقان اهلبیت علیهم السلام
امور عمرانی 4035-7017-9978-6037
امور فرهنگی 3920-7017-9978-6037
امور مدیریتی 4142-7017-9978-6037
نذور ضریح 3813-7017-9978-6037

طبقه بندی موضوعی
جمعه, ۲۴ شهریور ۱۴۰۲، ۰۵:۱۱ ب.ظ

لزوم تهیه چند بنر برای معرفی شازده قاسم

با سلام و عرض ادب خدمت هیئت امنای محترم امام زاده شاهزاده قاسم (ع).

اگر خودتان را جای رهگذران غیر بومی بگذارید و از جلو امام زاده عبور کنید از کجا میتوانید بفهمید که نام این مکان مقدس چیست؟ اینکه خرج ندارد، منتظر غبار روبی نشوید، از جیب مبارک خودتان چندتا بنر در جاهای پیشنهادی نصب کنید، شما سالهاست مسئولیت اینجا را بعهده دارید آیا هنوز متوجه این نقیصه نشده اید، حداقل نگارنده شفاهاً این نکته را به عرضتان رسانده و باز اقدام نکرده اید، ایکاش اینهمه فرهنگی نبودید... ایکاش... خدانگهدار

۰ نظر ۲۴ شهریور ۰۲ ، ۱۷:۱۱
Sadeghi Mohammad Hossein
دوشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۲، ۰۹:۲۴ ق.ظ

پنکه و آتش

هوالجمیل

پنکه و آتش

پنکه دارد گلاب می پاشد
سرد و‌ مطبوع بر سر زُوّار
کودکان و‌ بزرگترها نیز
تن به آن می زنند، کودک وار

بود خاکسترِ پر از آتش
جاری از پشت بامها در شام
باد می ریخت خاک و خاکستر
بر سر و گردن نحیف امام

بود بسته دو ‌دست او به همه
اهلبیت اسیر و‌ مضطر او
آتش کین زیر خاکستر
داشت می سوخت گردن و سر او

داغ او ‌را زیادتر می کرد
رویِ نیزه سر عزیزانش
کِل و طبل و شماتت و شادی
بدتر از شعله بود در جانش

کاش می سوخت روح و جسم ما
از غم و رنج اهلبیت و امام
پنکه وقتی گلاب می پاشد
یامان باشد از شراره شام
والسلام
محمد حسین صادقی
کربلا- ۵ شهریور ۱۴۰۲
۰ نظر ۲۰ شهریور ۰۲ ، ۰۹:۲۴
Sadeghi Mohammad Hossein
پنجشنبه, ۲۶ مرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۳۶ ق.ظ

زندگینامه شهید خانقلی اسفندیاری

شهید خانقلی اسفندیاری بیات فرزند مرحوم شاه وردی و مرحومه ............. در تاریخ ۱۳۱۲/۱/۶ در خانواده ای متدین و مستضعف در روستای باجگاه شیراز دیده به جهان گشود، در کودکی از داشتن نعمت پدر محروم شد و طعم فقر و زحمت را با تمام وجود لمس کرد. او فرزند سوم خانواده بود و دو برادر بزرگتر از خود و یک خواهر داشت که با خواهرش دوقلو بودند.
ایشان اگرچه به مدرسه نرفت اما در مکتبخانه قرائت قرآن و ادعیه و کتب ادبی را به خوبی فرا گرفت.
او از دوران کودکی سختی های زندگی را با جمع کردن خار و فروش در بازار شیراز شروع کرد، جمع آوری کتیرا و کار در مزارع از کارهای دیگر او در دوران نوجوانی بود. در جوانی با پست سازمانی چوپان به استخدام اداره دامپروری استان در آمد به آموزشگاه کشاورزی علی آباد کمین فرستاده شد و سالیان سال در بخش آموزشی آنجا خدمت کرد، سپس به کارخانه ازت گیری در دودج منتقل شد و سالها نیز در آنجا با دستگاه مخصوص، کار طاقت فرسای ازت گیری انجام داد که کار بسیار سخت و خطرناکی است. ایشان در سالهای آخر خدمتش به اداره کل کشاورزی استان منتقل شد و در دفتر مدیر کل مسئولیت کارهای تدارکاتی و کارپردازی را به عهده داشت.
ایشان در جوانی با دختری شایسته از روستای اکبر آباد شیراز، که او نیز ترک زبان بود، ازدواج کرد و حاصل این پیوند مقدس ۶ پسر و چهار دختر بود که دو دختر ایشان در کودکی از دنیا رفتند و یکی از پسرانش به نام ابوطالب نیز در سال ۱۳۶۱ در فکه به شهادت رسید و سالها مفقودالاثر بود.
شهید خانقلی اسفندیاری فردی بسیار فعال و انقلابی بود و به امام خمینی (ره) و روحانیت عشق می ورزید. نسبت به اهداف انقلاب اسلامی احساس مسئولیت می کرد و خود و خانواده اش را وقف خدمتگزاری به معارف اهلبیت و آرمانهای شهدا و امام خمینی کرده بود. او همیشه اهل کمک به دیگران و سبقت در کارهای خیر و امور عام المنفعه بود. هنوز مردم و بسیجیان، همکاری و اهتمام ایشان را در ساخت مسجد صاحب الزمان (عج) باجگاه و ساختمان پایگاه مقاومت شهید عزت اله اسفندیاری را به یاد دارند و از پیگیریها و دلسوزیهای شهید خانقلی به نیکی یاد می کنند.
درباره کمکهای پنهان ایشان به دیگران، فرزند ایشان می گوید :
در دوران دیم کاری و کشاورزی، ایشان در روزهای گرم تابستان درو با داس انجام میداد و پس از اتمام کار خود به کمک دیگران خصوصاً بیوه زنان و ایتام می رفت و تا خرمن و گونی کردن محصولات پابه‌پای آنها کار می‌کرد.
و در خاطره دیگر چنین بیان می دارد:
هیچگاه فراموش نمیکنم چند وقت پیش از شهادتش هرچه منتظر ماندیم به خانه نیامد مادرم خیلی نگران بود و اصرار می‌کرد بروید دنبال پدرتان ببینید کجاست اتفافی نیفتاده باشد، بالاخره نزدیک غروب در سوز سرمای پائیزی از خانه زدم بیرون بدنبال نشانه هائی از پدر، کم کم رسیدم به اول ده و از مرحوم حسین دکان دار سراغی از پدر گرفتم که گفت ساعت ۳ بود از شیراز آمد ولی فکر کنم بسمت خانه فلانی برای کمک به آنها رفته باشد، وقتی رسیدم آنجا آخرهای کارشان بود و با شستن دست و پا وصورت بسمت خانه راهی شدیم در میانه راه پرسیدم ناهار خوردی گفت نه گفتم چرا خانه نیامدی همه منتظر شما بودند و مادر چشم انتظار، گفت دلم طاقت نیاورد وقتی دیدم بنده خدا دست تنهاست و ممکنه بزودی بارانهای پاییزی شروع بشه، وقت برای خوردن غذا و خانه آمدن زیاد است......
به هر حال، شروع جنگ تحمیلی برای شهید خانقلی اسفندیاری، طوفانی از حوادث و حماسه سازیها به همراه داشت چون فرزندانش داوطلبانه یکی یکی به عنوان بسیجی در دوره های متعدد در دفاع از دین و ناموس وطن راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شدند، خودش نیز بارها از اداره اش مرخصی گرفت و در جبهه های مختلف جنوب و غرب کشور خدمت کرد تا جائی که دیگر، اداره به او مرخصی و مجوز اعزام نمی داد.
نهایتاً ایشان در سن ۵۵ سالگی، پس از یک عمر فداکاری و از خودگذشتگی و خدمت عاشقانه در آخرین روزهای جنگ تحمیلی در جزیره مجنون در حالیکه ۲۸ سال خدمت اداری کرده بود در تاریخ ۱۳۶۷/۴/۴ به فیض عظمای شهادت نائل شد و در مکانی که خودش در گلزار مطهر شهدای روستای باجگاه مشخص کرده بود به ساکنان آسمان شفاعت و مقام «عند ربهم یرزقون» رسید.

داستان خاطرات و مجاهدتهای این شهید بزرگوار که‌نمونهٔ عالی تربیت دینی و عاشورائی بود بسیار زیاد است که تعدادی از خاطرات ایشان توسط فرزند برومندشان، یادگار دفاع مقدس، حجة الاسلام دکتر حمزه اسفندیاری به رشتهٔ تحریر در آمده و در سایتها و نشریات کشور منتشر شده است. علاوه بر این، خاطرات بسیاری در یاد و ذهن دوستان و ‌همشهریان و همکاران و همرزمانش وجود دارد که بایستی گردآوری گردد و به عنوان یکی از اسناد حقانیت شهدا و بسیج و نظام مقدس جمهوری اسلامی، تبدیل به‌ کتاب و فیلم و سریال شود. اگرچه در دوران دفاع مقدس و دوران دفاع از حرم، برخی می گفتند که بسیجیان برای پول و پست و مقام به جبهه می روند ولی زندگی شهید خانقلی ها نشان می دهد که اینها نه فقط نیاز به کار و حقوق و مقام نداشتند بلکه از درآمد خودشان به جبهه و محرومین نیز کمک می کردند...
روحشان شاد و‌ یادشان گرامی

۰ نظر ۲۶ مرداد ۰۲ ، ۰۱:۳۶
Sadeghi Mohammad Hossein
دوشنبه, ۱۶ مرداد ۱۴۰۲، ۰۲:۱۱ ق.ظ

سر فصل های عشق و عطش ۵

بسم الله الرحمن الرحیم
۱
با توجه به تجربه ای که من از عطش دارم تاکنون هیچ روضه و نوحه و شعر و تغزیه و نمایش و فیلمی ندیده و نشنیده ام که بتواند تمام عطش مولا را تصویر کند، حتی چند درصد از عطش او هم تاکنون بعد از ۱۴۰۰ سال هنوز به تصور و تصویر در نیامده و فقط کسانی می توانند تا حدودی عطش مولا را تجسم کنند که مثل من چند روزی دچار عطشمرگی شده باشند... شرح در کتاب سرابهای سبز...
۲
در مکانی نزدیک به کربلا و در زمانی نزدیک به عاشورا، من گرفتار عطشمرگی شدم، در نیمه اول مهرماه ۱۳۵۹ در منطقهٔ جنگی و سوزان نفت شهر... چون عاشورای سال ۶۱ قمری که طی آن روز امام حسین علیه السلام و یاران آن حضرت به شهادت رسیدند، برابر بوده با ۲۱ مهر ماه سال ۵۹ شمسی و دهم اکتبر سال ۶۸۰ میلادی...
۳
وقتی به عطش پی بردی میبینی اصلاً جنگی که به مولا تحمیل کرده اند جنگ نیست، چون جنگ هم قانون خودش را دارد، در اصل، تحریم آب و ممنوعیت ورود به دجله و فرات یک جنایت عظیم و یک ظلم بی حد و حساب و یک وحشیگری مفرط و غیر قابل تصور است که روح و قلب هر انسان آزاده ای را دچار طپش شدید و گریه و حتی باغیرت ترین عاشقها را دچار سکته می کند...
۴
اشک کافی نیست، فکر و بهت و حیرت و .... و در انتها... اشک و هق هق، شعور و شور با هم
۵
از هیچکس توقع همدلی نداشته باش، چون همدلان گاهی ممکن است در اثر علل ناشناخته همدل نباشند، تو برای خودت روضه بخوان و گریه کن... البته پس از تفکر و تجسم دقیق صحنه....
۶
اباالفضل، سقای نا امیدی که در عاشورا فرصت سقائی پیدا نکرد... و شاید بعد از شهادت او، حسین امید به آب رسیدن را از دست داد...
۷
تاکنون نقشه های دقیق و متعددی از صف آرایی و آرایش نیروهای عاشورا از دو طرف دیده ام ولی هیچکدام عطش را، که یک بحران روحیست، نتوانسته اند ترسیم کنند، یعنی ترسیمش نشدنی است...
خود من نیز عمریست به لحاظ اشتغال فکری به این موضوع ، بارها سعی کرده ام تمام جوانب جنگ و میدان و شهدا و موضوعات مبتلابه طرفین را روی کاغذ بنویسم و ترسیم کنم تا در یک نگاه کلی بشود تمام امور را بصورت تقریبی حدس زد ولی به ترسیم عطش که می رسم تمام فرمولها به هم می خورد و تمام موضوعات دیگر تحت الشعاع قرار می گیرند تا جائیکه هیچ فکری بجز رفع عطش امام و خیمه ها باقی نمی ماند و با ورود اصغر به میدان، دیگر چیزی به نام جنگ و آرایش نیروها موضوعیت پیدا نمی کند و لذا فاتح عاشورا تا قیامت اصغر است در محکمه وجدان آزادگان تاریخ....
۸
هر کسی هر برداشتی از عاشورا می کند بکند، شهادت عرفانی، شهادت سیاسی، شهادت اجتماعی، عاطفی، انقلابی،فلسفی و غیره
برداشت من فقط در چارچوب غطش معنا میشود من هنوز از عطش فارغ نشده (و هرگز نخواهم شد) که سراغ فلسفه ها و رویمردهای دیگر بروم
۹
صرفنظر از اصل و نسب حسین، صرفنظر از
مصباح بودن و کشتی نجات بودن و سید جوانان اهل بهشت بودن و وارث آدم بودن و صرفنظر از انا من حسین و .... صرفنظر از اینکه آب مهریه مادرش است و صرفنظر از اینکه پدرش ساقی کوثر است و صرفنظر از حدیث لولاک و مباهله و حدیث کسا و آیات الهی... صرفنظر از تمام اینها، حسین مسافری است غریب با خانواده و گروهی قریب به ۱۵۰ نفر زن و بچه و افراد غیر نظامی و نظامی که در دیاری غریب و سوزان، محاصره و ممنوع الورود میشوند به دو رود دجله فرات... و در نهایت عطش، با زبان خشک و دهان خشکیده، زنده زنده سرش بریده میشود از قفا پیش خانواده اش..
لا الله الا الله
۹
هر کس طبق تخصص و تجربه و علاقه و سلیقه و ذائقه و معرفتش هرگونه میخواهد حسین را تصویر و تفسیر کند، حسین متعلق به تمام انسانهاست و در انحصار کسی نیست، و هر برداشتی از او و هدفش برای من محترم است اما برداشت خودم از او در چیزی است که تجربه کرده ام : عطش مفرط.. من هرگز نمیتوانم از این عبور کنم..
۱۰
از کودکی همراه با عزاداران گفته ام:
ای تشنه لب، حسین وای
سالها این کلمه برایم معنای عمقی نداشت، تشنه لب توصیفی است که همه شامل تمام انسانها، بخصوص روزه داران می شود ولی از وقتی که دچار عطش شدم تا کنون عبارت تشنه لب برایم چنان عمیق و پیچیده و هزار لایه شده که نمیتوانم تمامیت آن را در ذهنم جمع کنم..
۱۱
از آب هم مضایقه کردندکوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
این نخل تر کز آتش جانسوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
زان تشنگان هنوز به عیوق می­رسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید
بر حلق تشنه خلف مرتضی زدند
۱۲
علاوه بر سبک و سباقها و نحله ها، هر کسی به موضوعاتی خاص از عاشورا پرداخته ولی درباره عطش کم گفته شده چون کمتر کسی آن را تجربه کرده و اصلاً عطش وحشی در قالب شعر و وزن دست و پاگیر نمی گنجد، مثل درد کشیدن بیمار است که نمیتواند پیرو قانون خاصی باشد..
فعلاً والسلام
ارادتمند و ملتمس دعا : صادقی، زرقان فارس

۰ نظر ۱۶ مرداد ۰۲ ، ۰۲:۱۱
Sadeghi Mohammad Hossein
يكشنبه, ۱۵ مرداد ۱۴۰۲، ۱۰:۱۱ ب.ظ

سر فصل های روضهٔ عشق و عطش ۴

بسم الله الرحمن الرحیم
۱
هیچ کاری بی دلیل و حکمت نیست
آن عطش در حد مرگ من و شاعر شدنم و ان نجات معجزه آسا هم حتماً دلیل و حکمتی داشته و در آن احوال حتماً نیرو(ها)ئی غیبی مرا بر این کار وا می داشته....شرح در کتاب سرابهای سبز...
چهل سال فکر میکردم همه عطش را به اندازه من میفهمند،
چل سال است نفهمیدم حکمت جنگ تحمیلی و آن عطش مرگبار و از دست دادن مشاعر و شاعر شدن من و زنده ماندنم چه بود،
اتفاقی که برای من افتاد شاید برای کمتر کسی در جهان اتفاق افتاده باشد..
و اگرچه بارها آن را تعریف کرده و نوشته ام و همیشه آن را در تخیل و تفکر خودم به عاشورا پیوند زده ام ولی ارتباطش را هیچگاه برای دیگران شرح و بسط نداده ام تا امسال که بصورت تصادفی، تفاوت ظاهری تشنگی و عطش را با توجه به تجربهٔ عطش جنگی خودم، در مجلسی بیان کردم و دیدم که چقدر مشتاق دارد و چقدر برای همه تازگی دارد..
و چقدر الهام بخش و تفکر برانگیز است..
لذا حالا فکر می کنم که آفرینش و طبیعت، چهل سال پیش امانتی به من سپرده و مسئولیتی به من عطا کرده که باید به آن را به انجام و فرجام برسانم که همانا تبیین عطش مولاست در حد تجربه و فهم و درک و دردم...
۲
جاهای نامناسب روضه و مجلس و مداح را به خودت تحمیل و تحمل کن تا مقربتر شوی
۳
وقتی کسی اشک می ریزه تِشنَش میشه
وقتی کسی تلاش میکنه و عرق میریزه تشنش میشه
وقتی کسی بدنش زخم میشه و خون ازش میره تشنش میشه
وقتی کسی داغ میبینه شدیداً تشنش میشه و ممکنه از هوش بره، چون این داغ همراه با اشک و تلاش و ناله و فریاد است
مولا حسین ، همزمان، گرفتار هر چهار مشکل بود....
۴
وقتی کسی غش میکنه آبی به سر و صورتش میپاشن و کمی آب قندش میدن کم کم به هوش میاد حالا اگر آب وجود نداشته باشه و همه در همین حالت غش باشن چی پیش میاد؟؟؟ فدای اهل عیال تشنه و آواره ات مولا
۵
دم به دم تشنه تر و خسته تر و خونین تر
۶
تنها سایه ، فقط سایه اسب، که مقدور نشد
۷
نه آب نه میوه های آبدار
۸
حتی در مختارنامه هم عطش مولا نشان داده نشد، چون در فیلمها چهره معصومین را نشان نمی دهند، قسمتی از عطش را در چهرهٔ خسته و غبارآلود و خونین و عرق کرده می توان دید، دهان خشک و زبان مثل چوب را نشان نداد، میشد چهره های عطشناک اصحاب را نشان داد، ولی شما می توانید چهرهٔ خودتان یا یکی از عزیزانتان را در چنان حالاتی مجسم کنید..‌
۹
از نظر پزشکی، در عطش، فشار خون و قند خون می افتد، عرق سرد بر بدن می نشیند، ضعف کامل انسان را فرا می گیرد و قدرت تحرک و حتی تفکر از دست می رود...چشمان به گودی می نشیند، جلو دید گرفته می شود..
تاری دید، سرگیجه، ضعف شدید بدنی، غش یا تشنج های پی در پی و نامشخص...
۱۰
نگران خود بودن یا نگران دیگران بودن، دلواپس بچه ها و خانواده
۱۱
آن دم که سکینه مشک آورد
با دیدهٔ پر ز اشک در آورد
تا دیده به دیدهٔ ترم دوخت
از آتش آه هستی ام سوخت
اینک من و خاطرات آن اشک
اینک منم و فرات، ای مشک
این صحنه را تمام افراد و خیمه ها می بینند، این صحنه را تاریخ تا ابد می بیند
۱۲
سنگینی آهن و سلاح و زره و سپر و .... در گفتار حضرت علی اکبر علیه السلام
۱۳
بین دو‌نهر آب سرش تشنه شد جدا
۱۴
این جنگ نیست، معرکه ای نابرابر است
۱۵
شهادت هرکدام از یاران و اصحاب مخصوصاً عباس و علی اکبر می توانست به شهادت مولا منجر شود، از بس گریه و اشک و ناله و تکاپو داشت در اوج عطش باضافهٔ داغ جانسوز عزیزان و انحراف دین و ..
۱۶
مهمترین امید و آرزوی فرد عطشان
در تشنگی فکر آدم کار می کند و به چیزهای دیگر هم ممکن است مشغول شود ولی در عطش، فکر به چیزی جز آب نمیتواند فکر کند، اگر دهها مشغله ذهنی هم داشته باشد اولین و مهمترین امید و انتظار او آب و رفع عطش است، و اگر کسی به او برسد اولین چیزی که از او می طلبد آب است، اگر هم بخواهند کسی را درمان کنند اولین کار، رفع عطش و شستن زخم و سر و صورت اوست، به انسان زخمی یکباره آب نمی دهند، بلکه به طریقی از او رفع عطش می کنند ولی چنین فردی همینکه طبیب و پرستار و یاور ببیند تا حدود زیادی آرام میشود..
۱۷
تمام تلاش من این است که ذهن خواننده را به کلمهٔ عطشان متوجه کنم..
۱۸
بدون شک در بین هشت میلیارد جمعیت دنیا، تعداد بسیار کمی دچار عطش شدید چندین شبانه روزی در حد مرگ در بیابان بی آب و علف در گرمای ۵۰ درجه شده اند که یکی از آنها منم که خاطرات عطشم را در کتاب «سرابهای سبز» نوشته ام....
فکر می کردم اگر در این دنیا یک قبضه علف سبز و آبدار و یا قطعهٔ کوچک پوست هندوانه نصیبم شود به بهشت و کوثر رسیده ام، اینقدر دست نیافتنی، تا چه رسد به آب شیرین و سرد و گوارا که فکر میکردم از محالات است ولی امیدم را برای رسیدن به آن لحظه به لحظه در خودم احیا میکردم چون دائماً در حال از دست دادن «امیدِ به آب رسیدن» بودم و در همان حال به یاد عطش مولا....
والسلام
محمد حسین صادقی، زرقان فازس
۰۹۱۷۶۱۱۲۲۵۳

۰ نظر ۱۵ مرداد ۰۲ ، ۲۲:۱۱
Sadeghi Mohammad Hossein
يكشنبه, ۱۵ مرداد ۱۴۰۲، ۰۱:۰۷ ب.ظ

برای بهشت و ثواب و رفع حوائج کار نکنیم..

سر فصلهای عشق و عطش ۲
۱
گردآوری اشعار درباره عطش
و تفسیر و توضیح آنها در چندین سطر (حداکثر ۲ دقیقه) در «گریز» به یک روضه
۲
برای درک بهتر روضه ها بهتر است یا عطشناک باشند یا با مقدمه عطش گفته شود...
۳
بهترین توصیف درباره عطش در ساده ترین کلمات و‌ جملات، در حداکثر دو‌ پاراگراف، یک دقیقه ای و نیم صفحه ای
از مخاطبین در مجلس بخواهیم بنویسند و پیامک کنند، بدون جایزه، بگوئیم بهترین جایزه اشک بیشتر و درک بیشتر از عطش و عمذلی با اهلبیت است.ذهنشان را به چالش بکشیم...
۴
حتی المقدور برای بهشت و صواب و حوائج و رفع گرفتاریها کار نکنیم...
۵
نمادهای عطش در عاشورا، دست، کاسه، مشک، رود، نخل، پرنده، آب، فواره، خشکیدگی لبها و پژمردگی صورتها، خشکیدگی و ترک خوردگی خاک خشک، کاسه لعاب آبی و ماهی قرمز
۶
اگر یکبار، فقط یکبار به عمق عطش مولا پی ببری، آن وقت هر صبح و شام در غم او گریه می کنی و با هر آب خوردن، جگرت می سوزد و اشک در چشمت جمع میشود.
۷
رسیدن به «عطشِ در حد مرگ» امری غیر اختیاری است، یعنی کسی نمی تواند، آگاهانه خود را به ورطهٔ هولناک عطش بیندازد چون به محض ضعف و غش، به او آب قند می دهند و آب به سر و صورتش می پاشند و کنگ و کولش را می مالند و اگر حالش وخیم تر باشد اورژانس برایش می آورند.... و چه سعادتی است درک چنین عطشی، از آن بالاتر این است که کسی نباشد که نجاتت بدهد خودت هم نتوانی خودت را نجات بدهی
یعنی در موقعیتی قرار بگیری که از عطش غش کنی و به کُما بروی، و در ورطهٔ مرگ بیفتی و کسی نباشد که کمکت کند و به هوشت بیاورد، خودت هم نتوانی کوچکترین کمکی به خودت بکنی یعنی عطش و غش و ضعف شدید قوای جسمانی تا.........مرگ یا معجزه... یعنی دقیقاً همان وضعیتی که برای من در میدان جنگ اتفاق افتاد و عطشِ در حد مرگ را در یک دورهٔ چندین روزه درک و تجربه کردم....شرح در کتاب سرابهای سبز...

۸
تا مشاعرم از دست دادم شاعر شدم
در عطشی ناخواسته به ورطهٔ مرگ افتادم و تا مشاعرم را از دست دادم، شاعر شدم، احساس بی وزنی، بی مکانی ، بی زمانی، تخیل خلیائی، و گفتگوهای غیر معمولی با خود و طبیعت و هستی و خداوند....
۹
یادی از قدیمیترین نوحه ها
عطش، العطش، العطش، العطش
سکینه ز سوز عطش، کرده غش
یا : علی اصغر از تشنگی کرده غش
۱۰
برای هرکه دنبال حال بهتری باشد
درک عطش عالیترین راه توسل و تقرب است
۱۱
خواندن نوحه و سرود و روضه و دکلمه عطش بصورت عادی هم مؤثر است ولی اگر با آوای حزین باشد بهتر است
۱۲
عطش در شهری غریب، مکانی غریب، در حال مسافرت، بدون امکانات و در محاصره و ممنوعیت نظامی شدید
فعلاً ....والسلام
..... ادامه دارد....
ارادتمند و ملتمس دعا : محمد حسین صادقی، زرقان فارس، یکشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۲

۰ نظر ۱۵ مرداد ۰۲ ، ۱۳:۰۷
Sadeghi Mohammad Hossein
شنبه, ۱۴ مرداد ۱۴۰۲، ۱۱:۰۷ ق.ظ

زیبایی شناسی عشق و عطش در کربلا...

۰ نظر ۱۴ مرداد ۰۲ ، ۱۱:۰۷
Sadeghi Mohammad Hossein
جمعه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۲، ۰۸:۳۱ ق.ظ

میثم ، طیب ، آرمان عزیز

🔹‌به میثم تمار گفتن به علی دشنام بده؛ نداد
به طیب گفتن به امام دشنام بده؛ نداد
به آرمان گفتن به آقا دشنام بده؛ نداد
هر سه به جرم ارادت به ولی شهید شدند
این است عاقبت مریدان ولایت
و چه‌پاداشی بالاتر از شهادت
اللهم الرزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک، ...آمین
۰ نظر ۱۳ مرداد ۰۲ ، ۰۸:۳۱
Sadeghi Mohammad Hossein

روضه و نوحهٔ عطش 

عطش بود و اصغر، عطش بود و اکبر
عطش بود و دختر، عطش بود و خواهر

عطش بود و ایثار و اشک و حماسه
و یک جنگ تحمیلی نابرابر

عطش بود و هفتاد و دو یار عطشان
و سیراب، دشمن، همه، اسب و لشکر

عطش بود و تحریم آب دو رودان
عطش بود و اولاد عطشان کوثر

عطش بود و سقا، عطش بود و خیمه
و شرمِ علمدارِ در خون شناور

عطش بود و مولای عطشان زخمی
عطش بود و غمهای مولای مضطر

عطش، خستگی،  داغ، زخم دمادم
نه سایه ، نه سقا ، نه مرهم، نه یاور

عطش بود و گرمای سوزان صحرا
عطش بود و خونگریه های مکرر

عطش بود و خنجر، عطش بود و حنجر
عطش بود و فریاد جانسوز مادر

عطش بود و تنها صدائی شکسته
که فریاد می زد :  برادر، برادر

والسلام
زرقان فارس - محمد حسین صادقی، غلام
دهم مردادماه ۱۴۰۲---- 

مراجعه به کتاب سرابهای سبز... درباره عطشمرگی نگارنده
ما فقط تشنگی را درک کرده ایم نه عطش را،
عطش یعنی تشنگی در حد مرگ،
و حسین عطشان بود یعنی مافوق عطش، 
عطشان حالتی است که زبان مثل یک تکه چوب خشک میشود با دهان و سر و‌ صورتی پر از گرد و خاک...
چه خوب است ما شیعیان خاص حسین، این حالت را، در عزاداریهایمان کمی تجربه کنیم...
+++++
حالت عطشان ۴ علت دارد
۱- داغ دیدن زیاد که جگر می سوزد
۲- اشک ریختن
۳-تکاپوی زیاد در میدان
۴-زخمهای زیاد
هرکدام از علل بالا آب زیاد می طلبد
یک موقع آدم روزه دار چندین ساعت یا بیشتر تشنه است و می داند یا امید دارد که به آب می رسد، اما تصور کنید فردی داغدیده و مجروح حداقل یک نیمروز گرم در حال جنگ و تکاپو و خونگریه باشد امید به آب رسیدن هم ‌نداشته باشد، البته چنین فردی اگر سایه ای پیدا کند و ساعتی استراحت کند شاید کمی دوام بیاورد اما اگر لحظه به لحظه تلاش و داغ و عطش و زخمهایش زیادتر شود این دیگر نیازی به آنهمه تیغ و شمشیر و خنجر و نیزه و سنگ ندارد، چنین فرد عطشانی در مدت‌کوتاهی، خود به خود جان می دهد...
صل الله علیک یا اباعبدالله....
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون

۰ نظر ۱۲ مرداد ۰۲ ، ۱۰:۲۵
Sadeghi Mohammad Hossein

بنام خدا
امروز صبح در شیراز، توفیق زیارت حضرت علی ابن حمزه ابن موسی ابن جعفر علیهم السلام نصیبم شد، در مراسم تدفین و ترحیم مرحوم حاج هوشنگ معدلی فرزند مرحوم عبدالواحد (روحشان شاد)، از کتیبه فوق عکس گرفتم و چند بیت و مصرعش را بازنویس کردم مِن باب تبرک و تیمن در سایت گذاشتم برای اطلاع عزیزانم و خوانندگان محترم...
+
این بارگاه قدس که محبوب داور است
نَبْود عجب که گویمش از غرش برتر است
دارالالمان خاصه و دارشفای عام
قصر مشید قبله و حاجات کشور است
....آرامگاه شاه علی ابن حمزه، کان
نور دو چشم حضرت موسی ابن جعفر است
...چون جد خود ز خصم نهان شد به غار کوه
.......
باری چه شد به کوه صبویش سر از بدن
دیدند خلق کآید و اندر کفش سر است
لعن ابد مدام به مأمون دون شعار
وین بارگاه و گنبد و صن و حصار نیز
از میر مؤتمن عضدالدوله اشهر است
.......
والسلام. ملتمس دعا : محمد حسین صادقی، زرقان، ۹ مردادماه ۱۴۰۲

۰ نظر ۱۰ مرداد ۰۲ ، ۱۳:۰۰
Sadeghi Mohammad Hossein