تکفیر و ترور برای تجزیه و رافضی کشی
هوالجمیل/به نقل از خبرگزاری فارس، شبکههای ضد انقلاب اینگونه جلوه میدهند که آشوبطلبان به دنبال «تجزیه» نیستند؛ بلکه این آشوبها باعث شده تا «میهندوستی» و «اتحاد ملی» افزایش یابد
گروه ویژه فارس: در روزهای اخیر، با ورود اغتشاشات به حوزه «آشوب گرم» (مسلحانه) در بر خی شهرهای نزدیک به مرزهای کشور، و عیان شدن بیشازپیش برنامههای شوم و سیاه علیه «تمامیت ارضی» کشور، اتاق جنگ تبلیغاتی ریاض و شرکای آن، با محوریت شبکه «سعودی اینترنشنال»، تلاش دارند با استراتژی زدن نعل وارونه، انگشت اتهام را از خود دور کنند و جمهوری اسلامی ایران را متهم به «تجزیهطلبی» کنند!
مجریان شبکهٔ فارسیزبان سعودی، که از ابتدای شروع آشوبها با دعوت از سران و سخنگویان گروههای تجزیهطلب و تروریستی، دستور کار خود را آشکار کرده بودند، حالا دری تازه از فریبکاری گشودهاند و در پاسکاری با مهمانان دستچینشده خود، اینگونه جلوه میدهند که آشوبطلبان به دنبال «تجزیه» نیستند بلکه این آشوبها باعث شده تا «میهندوستی» و «اتحاد ملی» افزایش یابد و برای این حرف باطل، به شعارهایی جعلی استناد میکنند که تاکنون اصولاً در خیابان از زبان آشوبگران شنیده نشده است (مثلاً: زاهدان، کردستان، چشموچراغ ایران/ از کردستان تا تبریز، جانم فدای ایران!) و درعینحال مدعی هستند که جمهوری اسلامی باعث تجزیه «ملت» های ایران شده است! استفاده از واژهٔ «ملت» های ایران بهجای «اقوام» ایرانی، یک عملیات روانی-تبلیغاتی با هدف عادیسازی غیرمستقیم مفهوم تجزیهطلبی در مخاطبان این شبکه و رسانههای مشابه است.
سوگلی این روزهای سعودی اینترنشنال، سیما شهرکی موسوم به سیما ثابت، در گفتگو با تورج اتابکی (۲۸ آبان)، کسی که تا چندی پیش عنوان «پژوهشگر» و «آکادمیسین» را یدک میکشید و امروز به مدد پترودلارهای سعودی، کبادهکش «تجزیه» و استقلال «ملت» های تحت ستم ایران» شده (شاید هم به فیلسوف-جاسوس یهودی، برنار هانری لِوی اقتدا کرده!)، مدعی میشود که تا به امروز حتی یک نفر از آشوبگران، "کلمهای درباره تجزیهطلبی" به زبان نیاورده است.
البته این دعوی، از یک جهت درست است، چرا که آمران و عاملان قداره به دست و کلت به کمر پروژهٔ «ترور و تجزیه»، پشت شعارهایی خوش آب و رنگ چون «زن، زندگی، آزادی» سنگر گرفتهاند، و البته همین تا امروز یکسره کردن کار ایشان را به تأخیر انداخته، چون که همچون سلولهای سرطانی که به بافتهای سالم متاستاز میدهند، به درون مردم میخزند و رسوخ میکنند و از مردم، «سپر انسانی» درست میکنند.
اما علایم و نمادها و مواضع کارزار «ترور و تجزیه»، تاب مستوری نداشته و در روزهای اخیر، نقاب را کنار گذاشته و با سوءمحاسبه از وضعیت کشور، خود را عیان ساخته است. در ادامه، تنها بخشی از این علایم آشکار را مرور میکنیم.
در جریان شورش اخیر در ایذه، وقتی آشوبگران، با حمله به نیروهای حافظ امنیت، ناجوانمردانه به شکنجه آنان روی آوردند، در یکی از ویدئوهای منتشرشده از آن رویداد، به صراحت از زبان یک تروریست میشنویم که خطاب به نیروی به اسارت شده میگوید: بکشمت «رافضی»؟
و کیست که نداند، «رافضی»، لفظی است که تکفیریها و وهابیون (به زعم خود) برای استخفاف و تحقیر علیه «شیعیان»، و به طور خاص ایرانیها به کار میبرند.
در جریان جنایت تروریستی حرم شاهچراغ (ع)، که اتاق طراحی سرویسهای دشمن، تلاش کرد علاوه بر جنایت تروریستی، با مسمومسازی فضا و پاتک تبلیغاتی، مسوولیت آن را متوجه جمهوری اسلامی کند، ارگان مطبوعاتی رسمی داعش، موسوم به «النباء»، در شرح عملیات خود، از "کشته شدن رافضه" در آن جنایت، با افتخار یاد کرد.
و این خط کینهسازی و نفرتپراکنی، البته از سوی رسانههای متحدان غربی محور سعودی نیز دنبال میشود. در هفته گذشته، یک روزنامه فرانسوی، مقالهای با یک عکس تمام صفحه کارتونی از «عمامه» های سیاه و سفید در حال سوختن، با تیتر «در ایران عمامههای میسوزند» منتشر کرد.
جمشید برزگر، مسوول سابق بخش فارسی رادیو بی بی سی، خبرنگار اسبق بخش فارسی دویچه وله، که امروز با عنوان «روزنامهنگار» بخشی از کارزار تبلیغاتی پروژه «ترور و تجزیه» است، در بحثی در کلاب هاوس، در حالی که سعی داشت خود را متأثر و احساساتیشده از قتل «کیان پیرفلک، کودک ۹ ساله معصوم ایذهای) نشان دهد، به صراحت فریاد می زند: که لعنت بر تمامیت ارضی ایران!
«احمد هاشمی»، همکار اتاق عملیات روانی و پروپاگاندای جنگی ریاض، موسوم به «ایران اینترنشنال»، که خود را «عضو سابق وزارت خارجه ایران» معرفی میکند، در توئیتی با قرار دادن پرچم همه سازمانهای تجزیهطلب، به خیال باطل خود «بشارت» میدهد که ایران به صورت لیبی و سوریه درنخواهد آمد، بلکه مانند اتحاد شوروی و چکسلواکی، «تجزیه» خواهد شد!
در روزگاری که «نخواندن»، و «تحقیق نکردن» و «عمیق نشدن»، سکههای رایج روزگار است، متاسفانه، «اصل داستان»، به ویژه برای نسل نوجوان و تازهجوان، به واسطه بمباران ۲۴ ساعته دادههای هدفمند تبلیغاتی، آنچنان زنگار گرفته و دور از دسترس درک قرار گرفته است. اصل داستان، به اجمال و به کوتاه سخن این است که نفس «ایران» برای «آنها» مساله است، کشوری قرار گرفته در «قلب دنیا» یا هارت لند (به تعبیر آلفرد ماهان، از موسسان علم استراتژی)، با عقبه تمدنی و فرهنگی چند هزارساله، با پهنه جغرافیایی عظیم، با مرزهای گسترده دریایی و زمینی، با سرمایه انسانی و منابع زمینی گسترده، برای جریان «نظم نوین جهانی» یک «تهدید» است. از نظر آنها این پهنه عظیم باید خرد شود و به واحدهای سیاسی کوچک و ضعیف تبدیل گردد که اجزای «استقلالیافته» آن هم یکسره در حال نبرد با یکدیگر باشند.
«ایران» را باید همواره چنان به خود مشغول داشت و درگیر کرد که هیچگاه فکر «پرواز» و بازگشت به دوران «اوج» تاریخی نکند؛ و البته این ابرپروژهٔ شوم، مولفههای مختلف و متنوعی دارد، از تحریم همیشگی، تروریسم، تهدید نظامی تا «شبکهٔ نفوذ»، خیانت، ناکارآمدی، ایجاد کانونهای فساد، عدالتسوزی در داخل کشور. اینبار اما، آنچنان درباره آینده ایران سرمست سوء محاسبات خود هستند، که تمامقد و عیان، راه «مسلحسازی شورش» و کارزار «ترور و تجزیه» را در پیش گرفتهاند، غافل از این که «وَمَکروا وَمَکرَ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَیرُ الماکرینَ».