زندگینامه شهید خانقلی اسفندیاری
شهید خانقلی اسفندیاری بیات فرزند مرحوم شاه وردی و مرحومه ............. در تاریخ ۱۳۱۲/۱/۶ در خانواده ای متدین و مستضعف در روستای باجگاه شیراز دیده به جهان گشود، در کودکی از داشتن نعمت پدر محروم شد و طعم فقر و زحمت را با تمام وجود لمس کرد. او فرزند سوم خانواده بود و دو برادر بزرگتر از خود و یک خواهر داشت که با خواهرش دوقلو بودند.
ایشان اگرچه به مدرسه نرفت اما در مکتبخانه قرائت قرآن و ادعیه و کتب ادبی را به خوبی فرا گرفت.
او از دوران کودکی سختی های زندگی را با جمع کردن خار و فروش در بازار شیراز شروع کرد، جمع آوری کتیرا و کار در مزارع از کارهای دیگر او در دوران نوجوانی بود. در جوانی با پست سازمانی چوپان به استخدام اداره دامپروری استان در آمد به آموزشگاه کشاورزی علی آباد کمین فرستاده شد و سالیان سال در بخش آموزشی آنجا خدمت کرد، سپس به کارخانه ازت گیری در دودج منتقل شد و سالها نیز در آنجا با دستگاه مخصوص، کار طاقت فرسای ازت گیری انجام داد که کار بسیار سخت و خطرناکی است. ایشان در سالهای آخر خدمتش به اداره کل کشاورزی استان منتقل شد و در دفتر مدیر کل مسئولیت کارهای تدارکاتی و کارپردازی را به عهده داشت.
ایشان در جوانی با دختری شایسته از روستای اکبر آباد شیراز، که او نیز ترک زبان بود، ازدواج کرد و حاصل این پیوند مقدس ۶ پسر و چهار دختر بود که دو دختر ایشان در کودکی از دنیا رفتند و یکی از پسرانش به نام ابوطالب نیز در سال ۱۳۶۱ در فکه به شهادت رسید و سالها مفقودالاثر بود.
شهید خانقلی اسفندیاری فردی بسیار فعال و انقلابی بود و به امام خمینی (ره) و روحانیت عشق می ورزید. نسبت به اهداف انقلاب اسلامی احساس مسئولیت می کرد و خود و خانواده اش را وقف خدمتگزاری به معارف اهلبیت و آرمانهای شهدا و امام خمینی کرده بود. او همیشه اهل کمک به دیگران و سبقت در کارهای خیر و امور عام المنفعه بود. هنوز مردم و بسیجیان، همکاری و اهتمام ایشان را در ساخت مسجد صاحب الزمان (عج) باجگاه و ساختمان پایگاه مقاومت شهید عزت اله اسفندیاری را به یاد دارند و از پیگیریها و دلسوزیهای شهید خانقلی به نیکی یاد می کنند.
درباره کمکهای پنهان ایشان به دیگران، فرزند ایشان می گوید :
در دوران دیم کاری و کشاورزی، ایشان در روزهای گرم تابستان درو با داس انجام میداد و پس از اتمام کار خود به کمک دیگران خصوصاً بیوه زنان و ایتام می رفت و تا خرمن و گونی کردن محصولات پابهپای آنها کار میکرد.
و در خاطره دیگر چنین بیان می دارد:
هیچگاه فراموش نمیکنم چند وقت پیش از شهادتش هرچه منتظر ماندیم به خانه نیامد مادرم خیلی نگران بود و اصرار میکرد بروید دنبال پدرتان ببینید کجاست اتفافی نیفتاده باشد، بالاخره نزدیک غروب در سوز سرمای پائیزی از خانه زدم بیرون بدنبال نشانه هائی از پدر، کم کم رسیدم به اول ده و از مرحوم حسین دکان دار سراغی از پدر گرفتم که گفت ساعت ۳ بود از شیراز آمد ولی فکر کنم بسمت خانه فلانی برای کمک به آنها رفته باشد، وقتی رسیدم آنجا آخرهای کارشان بود و با شستن دست و پا وصورت بسمت خانه راهی شدیم در میانه راه پرسیدم ناهار خوردی گفت نه گفتم چرا خانه نیامدی همه منتظر شما بودند و مادر چشم انتظار، گفت دلم طاقت نیاورد وقتی دیدم بنده خدا دست تنهاست و ممکنه بزودی بارانهای پاییزی شروع بشه، وقت برای خوردن غذا و خانه آمدن زیاد است......
به هر حال، شروع جنگ تحمیلی برای شهید خانقلی اسفندیاری، طوفانی از حوادث و حماسه سازیها به همراه داشت چون فرزندانش داوطلبانه یکی یکی به عنوان بسیجی در دوره های متعدد در دفاع از دین و ناموس وطن راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شدند، خودش نیز بارها از اداره اش مرخصی گرفت و در جبهه های مختلف جنوب و غرب کشور خدمت کرد تا جائی که دیگر، اداره به او مرخصی و مجوز اعزام نمی داد.
نهایتاً ایشان در سن ۵۵ سالگی، پس از یک عمر فداکاری و از خودگذشتگی و خدمت عاشقانه در آخرین روزهای جنگ تحمیلی در جزیره مجنون در حالیکه ۲۸ سال خدمت اداری کرده بود در تاریخ ۱۳۶۷/۴/۴ به فیض عظمای شهادت نائل شد و در مکانی که خودش در گلزار مطهر شهدای روستای باجگاه مشخص کرده بود به ساکنان آسمان شفاعت و مقام «عند ربهم یرزقون» رسید.
داستان خاطرات و مجاهدتهای این شهید بزرگوار کهنمونهٔ عالی تربیت دینی و عاشورائی بود بسیار زیاد است که تعدادی از خاطرات ایشان توسط فرزند برومندشان، یادگار دفاع مقدس، حجة الاسلام دکتر حمزه اسفندیاری به رشتهٔ تحریر در آمده و در سایتها و نشریات کشور منتشر شده است. علاوه بر این، خاطرات بسیاری در یاد و ذهن دوستان و همشهریان و همکاران و همرزمانش وجود دارد که بایستی گردآوری گردد و به عنوان یکی از اسناد حقانیت شهدا و بسیج و نظام مقدس جمهوری اسلامی، تبدیل به کتاب و فیلم و سریال شود. اگرچه در دوران دفاع مقدس و دوران دفاع از حرم، برخی می گفتند که بسیجیان برای پول و پست و مقام به جبهه می روند ولی زندگی شهید خانقلی ها نشان می دهد که اینها نه فقط نیاز به کار و حقوق و مقام نداشتند بلکه از درآمد خودشان به جبهه و محرومین نیز کمک می کردند...
روحشان شاد و یادشان گرامی